قاطر :)

گزینه پیشنهادی من قاطره قاطر ، میفهمی قاااطر:/
به بابا میگم ماهی 60 لیتر بنزین کافیه ؟؟ میگه آره تقرببا منتها هفتگی :/
گفتم از این هفته پنج صبح بیدارتون میکنم که پیاده برین سرکار
به گلاب هم گفتم راه حلش فقط قاطره!
آخه یعنی چی واقعا، تازه تلویزیون هم از رضایت مردم ویدیو و اخبار منتشر کرده...
الان استان ما که مترو نداره، بی آرتی هم نداره ،حتی اتوبوس هم در سطح گسترده نداره تکلیف ما چیست عایا؟؟
بیرون رفتن غیر ضروری نیست اما حداقل روزانه گلاب حدودا 20کیلومتر و آقای پدر حدودا 50/60کیلومتر رو بالاجبار برای تحصیل و کسب و کار باید طی  کنن، بعد با این سه برابر شدن بنزین ، واقعا ما باید چیکار کنیم ؟؟
پ.ن: منظورم از قاطر ، ماشین ( قاطر سفید )خودمون نیستا، منظورم واقعا قاطره:)
پ.ن2:مسیری که گلاب برای مدرسه طی میکنه با مسیری که آقای پدر طی میکنن متفاوته:)

۹ نظر

یکهویی نوشت

هیچ وقت عادت نکردم که نوت های خوانایی بنویسم ، یعنی اگر‌ خلاصه برداری داشته باشم از سخنرانی ها که تقریبا امکان نداره کسی جز خودم بتونه بخونه!!
به طرز عجیبی از گوش دادن سخنرانی فرار میکردم ، یک دفتر پیدا کردم که برای سفر اخیرم به مشهد بود ، و مابین نقاشی های کاف کوچولو یهو دیدم دست خط کنم هست ، اولش تعجب کردم که این چیه و دیدم بعله خلاصه برداری  یک سخنرانیه ، یک بار دوبار سه بار میخونمش و باز مغزم رفته پی خودش ، هر چی تلاش کردم که از دیشب ساکت بشه همه نابود شد....
برشی از سخنرانی ، البته با شناختی که از خودم دارم احتمالا صرفا درون مایه برداشت خودم ار حرف های روحانی محترم رو نوشته باشم :
وظیفه ما انجام گفته های خداست!
این دین صاحب داره !
زیارت امین الله----» جلسه اول آرامش
نفس المطمئن
دغدغه ندارم......
مثل موسی در قلب فساد ولی کافر نشد
یوسف رو در کاخ زلیخا پاک نگه نداشتی به عالم پاکی رو نشون داد!
موسی رو موحد نگه نداشته بلکه توحید رو به جهانیان نشون داده!

۲ نظر

عید شما مبارک :)

#سامی_یوسف 

 

۳ نظر

حال من خوب است اما خوب را معنا نکن!

و در درون من مادری به سوگ فرزندش نشسته است و دائما بر قلبم چنگ میزند تا داغ خویش را تسلی دهد و نمی داند چه بر سر قلبم می آورد و هنگامی که به خود باز می گردد و آرام  میابد برای جبران مافات اندکی زیادی دیری است.....

«یا رب سقطنا ‌‌‌‌‌‌‌کثیراً کثیراً  جداً اکثر مما ألزمته الجاذبیة»

۱ نظر

از زیبایی ها

چی هست این فوتبال اصلا :)

17/18Mb

۳ نظر

چه کردی ؟

داشتم گوشی رو پاکسازی میکردم ، یهو به این ویس رسیدم و واقعا نمی دونم که اصلا چیزی دارم برای گفتن یا خیر......

#عین_صاد

۳ نظر

سه تیغ سلاخی

مدت ها بود که از لحاظ روحی به یک فیلم انگیزشی نیاز داشتم...
فیلم های زیادی دیدم اما در ژانر انگیزشی برای اعتقادات خیر:)
عجیب فیلم دلنشینی بود برای من هم ژانرش ، هم درون مایه اش و هم این حس خوب دوباره سرپا شدن...
توصیه میکنم اگه مثل من پاسست کردین ببینین حتما شاید فرجی شد ،کسی چه میدونه:)
رده سنی منفی هفده بود (البته NC نبودا فقط  PG)
صحنه ‌ترسناک و خشونت بار خاصی نداشت در حد استخوان و همین چیزا...
حسن فیلم اینجاست که بر اساس واقعیته:)
فیلم رو با اسم سه تیغ اره ای منتشر کردن اما در اصل سه تیغ سلاخی یا در واقع ستیغ هک سا اسم اصلیش محسوب میشه
قبول دارم اسم فیلم یک مقدار خشنانه است شاید
اگر دیدن حتما نظرتون رو بفرمایید :)
چند تا از مکالمات های لایت شده‌ی فیلم رو بگم براتون :
1
توصلح پسرا،پدراشون رو به خاک میسپارت،
تو جنگ پدرا ، پسراشون رو ...
2
-بعد این اتفاق هر مرد عاقلی دیگه تفنگ میخواد
+ من هیچ وقت نگفتم عاقلم
3
-تو که اونو نکشتی ؟
+ چرا اما تو دلم!
برای همین پیش خدا عهد کردم دیگه دست به اسلحه نزنم
-من بهت نمیدم چون تو عقلت سرجاش نیست
4
-اکثر مردم مثل تو اعتقاد ندارن ولی به اعتقاد والای تو خیلی اعتقاد دارن داس
5
یکی دیگه ،کمکم کن ، یکی دیگه

«در 98 دقیقه ترین از فیلم زندیگم هستم درست همون جایی که دزموند میگه : خدایا ازم چی میخوای ؟ نمی فهمم......صدات رو نمیشنوم....خدایا کمکم کن......»

۶ نظر

:(

بزرگوارا شما آقای گل بودی چرا با ما چنین میکنی ؟؟🤦🤦

یعنی واقعا یک بازیکن هد زدن درست و حسابی نبود؟

۲ نظر

لایه‌ی ظرفیت

یک عبارت دو کلمه ای ساده و تلفیقش با ذهن درگیر من ماحصلش میشود این پستی که مشاهده میکنید....
قشنگ یک دوباره شروع شد خاصی در چشم هایم موج میزند.‌‌‌‌..
یک نفر نیست بگوید اخر چطور چنین ارتباطاتی را بین شیمی و انسان پیدا میکنی ؟؟مگر دیوانه شده ای ؟؟
خیر سرم آمده بودم که بدقولی دیروز را جبران کنم که چشمم خورد به عبارت:((لایه ظرفیت)) ، از همان صبح ذهنم شروع کرده بود به وراجی بی خیالش شدم و واقعا نمی خواستم فکر کنم پناه آوردم به رمان خواندن ، اما اصلا نمی فهمیدم که چه میخوانم ، آخرش هم تمام شده و نشده دیدم را جلب میکند به استیکر فسفریی که بدون هیچ توضیح و مقدمه ای رویش نوشته ام : الف  لایه‌ی ظرفیت
در تعریفی ساده از لایه‌ی ظرفیت داریم : به آخرین لایه الکترونی هر اتم ، لایه ظرفیت و به الکترونهای این لایه ، الکترونهای ظرفیتی گفته می شود. ( برگرفته از اینترنت )
برای شیمی دان ها الکترون های ظرفیتی اهمیت بسیاری دارند، زیرا در واکنش ها و پیوند های مختلف مربوط به هر اتم ، الکترون های لایه‌ی ظرفیت دخالت دارند به عبارت دیگر  الکترون های لایه‌ی ظرفیتی شخصیت و رفتار شیمیایی اتم ها را تعیین میکنند!
به این فکر میکنم که این مسئله بی شباهت به انسان و ظرفیتش و کسب فضائل و رذائل اخلاقی و همنیشنانش نیست!
لایه‌ی ظرفیت مشخص میکند که اتم چه رفتاری از خود نشان دهد و چه مراوده هایی داشته باشد  و بیرونی ترین لایه و در واقع پوشش لایه های درونی است....
درست مانند رفتار انسان ها و ویژگی های خاصشان که دلیل اصلی معاشرت یا عدم معاشرت ماست!
اتم ها میتوانند بسته به لایه ظرفیتشان به آرایش مطلوب برسند چیزی مثل کمال در انسان ها که جز در شرایط و همنشینی با اتم مطلوب چنین اتفاقی رخ نخواهد داد و چنین ترکیب و آرایشی به وجود نخواهد آمد و نه تنها خود اتم بلکه اتم کمک کننده هم به آرایش مطلوب خود خواهد رسید و هم نشین خوب هم خودش و هم دیگران را به آرایش مطلوب میرساند ، اصلا همنشین خوب خودش موقعیت ساز رسیدن به آرایش مطلوب است درست مانند آن که امام سجاد (ع) فرمود :((مَجالِسُ الصّالِحینَ داعِیَةٌ إلى الصَّلاحِ . ))
«مجالس پاکان، فراخوانِ به سوى پاکى است.»
و اتم ها گاهی که با عناصر نامناسب همراه نمی شوند به ارایش نامطلوب میرسند درست مانند انسانی که وقتی دچار همنشین بد میشود ، نه تنها به کمال نمیرسد بلکه دچار رذیلت هایی خواهد شد...
اصلا هر آدمی لایه‌ی ظرفیتی دارد ، گنجایشی دارد که به خواست خود میتواند ان را از رذایل یا فضیلت ها سرشار کند و انتخاب با خود اوست و مصداق بار آن کلام خداوند در آیه هشتم از سوژه شمس است:((فَأَلهَمَها فُجُورَها وَ تَقواها))
ظرفیت آدمی مثل اتم محدود است و در همان لایه ظرفیتی که در اتم ها وجود داشت به اسم عمر....
انسان ها ظرفیت های مختلفی دارند و همنشینان مختلفی و با توجه به این دو عامل فرصت ها و موقعیت های متفاوتی ‌که عاقبت هر کدام نهایتا در دو گروه عمده رذائل و فضائل جای خواهند گرفت...
هر آدمی متناسب با ظرفیت خود به آرایش مطلوب و کمال میرسد و هیچگاه نمیتوان از همه انسان ها انتظار برابری آرایش مطلوب داشت ، چون وجه کمال آنسان ها با هم متفاوت است دال بر آرایش غلط آن ها نیست....
و نباید از تاثیر همنشینان غافل شد که شاید مارا به کمتر از آنچه باید و یا بیشتر از آنچه باید قانع کنند ، همواره باید به ظرفیتهایمان توجه کنیم که آیا در لایه ظرفیت اشتراکاتی داریم یا خیر ، فرقی ندارد که همنشین انسان در کدام درجه از کمال قرار دارد تنها باید به وجود اشتراک نگاه کنیم و بسنجیم و از درستیشان مطمئن شویم...
گاهی آدم ها با چیزهایی فراتر از ظرفیت یا کمتر از ظرفیت خویش روبرو میشوند و چیزهایی که میتوانند سرمنشا دنیوی و یا اخروی داشته باشند و این چیزی جز امتحانات الهی نیست و هرکسی که از این امتحانات بگذرد گویی که فضیلتی کسب نموده و خود را به آرایش مطلوب نزدیک تر مینماید.....
دوباره به کتاب نگاه میکنم و می اندیشم که ظرفیت وجودیم را تا چه اندازه از فضیلت و تا چه اندازه از رذیلت ها پر کرده ام ، میترسم که مبادا آنقدر سرشار از رذیلت شده باشم که دیگر جایی برای فضیلت ها نباشد....
و در میان همنشینانم دنبال وجه اشتراک میگردم...
و میفهمم که من بنده ناتوان توام و بی نیاز توانا تویی ، پس مرا حفظ کن از انچه که از ظرفیت من بالاتر است یا آنچه که اشغال میکند لایه های ظرفیتی ام را  و تباه میکند عمر مرا...
((دانای هر چه کسب کرده ام تنها تویی خدا
یارب مباد که به رذیلت رسوا کنی مرا
گویند کریمی و ستار العیوب کل بندگان
در خوف آنم حتی به بندگی نپذیری مرا))

مبهم نوشت :)

 

 

پ.ن: دارم به این فکر میکنم واقعا کسی چنین متنی رو تا انتها میخونه...

پ.ن2: شرمنده که منسجم نیست ، درگیرترینم 

۱ نظر

ارواحنا فداک + پی نوشت

دارم فکر میکنم آدم چقدر غریب باید باشه که تو توسط اهل بیت خودش به شهادت برسه....
بقیع رو ندیدم ولی همین که حجت خدا بعد این همه سال یک بارگاه نداره چی باید فهمید ؟؟
امام حسن (ع) از همون امام هاست که حتی گفتن از بارگاهش هم دردناکه.....
بقیع مفاتیح داره؟ زیارت نامه چی؟

پ.ن: از بهر انتقام عمو هم که شده آقای ما ، بیا

پ.ن2: یا سید شباب دنیای خوب بعد از این

  ارواحنافداک کم است تو بگو پس چه گویمت

۵ نظر
او کیست؟؟
یک نفر که از خودش رفته!


پ. ن: داره قوی تر از قبل برمیگرده