من را برای خودم غریبه مکن

از شرح حال کنون من همین تصنیف کافی است

دردی که مرا با من غریبه کرد و درمان نباشدش

فی البداهه(مثلا شعر)

مولانا

چون برسی به کوی ما خامشی است خوی ما
زان که ز گفت و گوی ما گرد و غبار می‌رسد
او کیست؟؟
یک نفر که از خودش رفته!


پ. ن: داره قوی تر از قبل برمیگرده