روزها گذشت و من دوباره بر اول خط همیشگی خویش ایستاده ام، دوباره رو به سوی تو دارم.....
وهر جادهی جدیدی که یافتم، در نهایتش تو را دیدم....
جز تو به درگاه کسی رفتن سزا نیست مرا....
ای عشق لایزال اگر مرا به سمت آتش بخوانی تمامی اهل دوزخ را با خبر خواهم کرد که چقدر تو را دوست دارم (دعای ابوحمزه ثمالی)
میخوانم تو را که تا ابد من عبدم و تو معبود....
در کجایی؟؟ آنقدر دوری که فریاد زنم یا آنقدر نزدیک که به نجوا بخوانمت؟؟ نه، من از گفته خویش پشیمانم اصلا مگر میشود تو حتی لحظه ای از من دور شوی، اگر حس کرده ام دوری، گناه من سنگین است....
مگر میشود الغوث بگوییم و تو صدای مرا نشنوی؟
مگر میشود نامت را نجوا کنم و تو مرا نادیده بگیری؟
یا رجائی به من امیدی نبوده و نیست اما من دلخوشم به همان کلامی که گفتی : «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» (سوره بقره آیه 186)
((و چون بندگان من (از دوری و نزدیکی) من از تو پرسند، (بدانند که) من به آنها نزدیکم، هرگاه کسی مرا خواند دعای او را اجابت کنم. پس باید دعوت مرا (و پیغمبران مرا) بپذیرند و به من بگروند، باشد که (به سعادت) راه یابند.))
میدانم که اشتباهات من بی شمارند و زبانی الکن دارم اما آمده ام آمده ام به فضل خودت که بگویم آری من میپرستمت، من میخواهم تورا و مبشرانت را و هر آنچه گفته ای را به جان سپرده ام، به جان سپرده ام که مبادا لحظه ای وسوسه رفتن این جان در خیال من جولان دهد
من میخوانمت به قصد نجات....
من میخوانمت برای سعادت....
و میخوانمت به امید به خودت.....
پ. ن1: آوای بندگی 4
پ. ن2: شرمنده زیاد قوی نبود، دیگه قلمی که یک سال خاک خورده حاصلش بهتر از این نمیشه.....
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.