رفته ام تا که دگر روز بفهمی و بیایی اما....

پیرو متن و محتوای پست قبل باید بگم قدم اول رو سخت و استوار برداشتم: فقط بدان تو را به صاحب نامی نامم سپرده ام، مراقب باش دلی را که سرانجام روزی باید به امانت به من بسپاری و مبادا در این امانتت خیانتی باشد و برای التیام این درد خود خواسته تنها اشک همدم شده است بلکه دردی که خودم برای خودم به ارمغان آورده ام تسکین یابد...

۲ نظر
حامد سپهر
۰۶ ارديبهشت ۰۲:۵۹

اتفاقا مبهم ترش کردی:))

پاسخ :

مبهم خوبه دیگه :))
سلام مهندس، نیستین چرا؟ 
آقای مهربان
۰۶ ارديبهشت ۱۳:۱۲

نه، خسته چیه؛

قبلا مگه چی بودید؟ الان مگه چی شدید؟

پاسخ :

خسته خسته است دیگه اخوی (یادم رفت اخوی نبودین :/ )
قبلا مبهم بودم الان مبهم تر ولی با رفع ابهام بیشتر شدم:) 
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
او کیست؟؟
یک نفر که از خودش رفته!


پ. ن: داره قوی تر از قبل برمیگرده