و عامل حیاتی چون نوشتن...

وبلاگ جدید ، اسم جدید ، آدم های جدید.....
از هیچ کدوم ترسی ندارم جز اسم جدید اگر صدتا وبلاگ دیگه هم بزنم باز هم اسمم مبهم خواهد ماند....
واقعا این رفتن ها بی فایده ترینه....
اونی که از گذشته اش فرار کنه ترسوعه ، حکایت منه دیگه.....
من از چی میخوام فرار کنم ؟؟؟ارشیو ؟؟
با خودم حرف زدم، تصمیم یکی دو روز نبود که الان بعد پنج روز منصرف شه یا چی تصمیم شاید دو سه ماه قبل بود ولی باز هم دلم رضا نبود.....
همه رو رد دنبال میزنم باز دوباره دنبال میکنم....
نمی دونم یکجایی بین زمین و هوا اصلا.....
عجیبه و میترسم از روزی که حتی بی خبر از خودم برم....
نزدیکه ؟نمیدونم...
دوره؟نمیدونم
من به نوشتن معتاد که نه محتاجم.....
مثلا غذای روح ....
حکایت رفتن من ، حکایت همون مریض سرطانیه که دکتر جوابش کرده اما با شیمی درمانی این عمر رو دارن کش میارن یا تموم میشه یا معجزه.....
( از ظهر  اینا رو نوشتم و اما منتشر نکردم ولی با اتفاقی که افتاد دیدم اگه امشب ننویسم میمرم.....)

۵ نظر
لاله :)
۳۰ مهر ۲۰:۲۰

یه روزی تاریخ انقضا هرچیزی و هرکسی تموم میشه ... 

پاسخ :

وای سلام لاله :)
خوبی ؟؟؟
چه خبرا؟؟
کجایی؟؟
.
امان از روزی که بی توجه به تاریخ انقضا ها باشیم ، مسموم میشیم...
BooM BooM
۳۰ مهر ۲۲:۱۵

برای خودتون بنویسید...

این جمله این متن رو خیلی دوست داشتم :)

اونی که از گذشتش فرار منه ترسوعه!

امیدوارم زودتر شروع کنین :)

پاسخ :

هر کسی برای خودش ننویسه همیشه استرس قضاوت داره !:)
:)))
واقعا هم ترسوعه ، گذشته از ماست حتی اگر پر از اشتباهات 
:))))
همین که برگشتم شروعه:))
محمد رضا
۳۰ مهر ۲۲:۴۴

وبلاگ مثل نیکوتین عمل میکنه

پاسخ :

نوشتن هم سیگار محسوب میشه یعنی ؟؟
محمد رضا
۰۱ آبان ۱۳:۰۹

بله ما معتادیم و انگل اجتماع!

پاسخ :

برای NA اسم منم بنویسین بی زحمت:))))
مبهم هستم یک معتاد 
BooM BooM
۰۱ آبان ۱۳:۱۶

خیلی خوبه :)

پاسخ :

:))
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
او کیست؟؟
یک نفر که از خودش رفته!


پ. ن: داره قوی تر از قبل برمیگرده