به هر فصلی غمی،
هر صفحه ای انبوه اندوهی،
وطن جان! خسته ام
پایان خوب داستانت کو؟
به هر فصلی غمی،
هر صفحه ای انبوه اندوهی،
وطن جان! خسته ام
پایان خوب داستانت کو؟
پیرو پست قبل باید بگم که عمیقا خوشحالم، میدونم شاید جنگ بشه یا هر چیزی اما همین منی که رجز میخونم میدونم اگر یکی دو روز دیگه شرایط ادامه پیدا کنه احتمال زیاد اماده باش مهمون خونه ما میشه، اما تا آخرین قطره خونم تا اخرین قطره اش ایستاده ام، از چی ترسیدین؟؟ بحث خونه، بحث انتقامه، بحث غیرته......
جانم فدای راه حق، جانم فدای حرف حق، جانم فدای انتقام خون حق.....
آقای قاآنی حقا که جانشین برحقین
*یا حضرت مادر، موج دوم حمله شروع شده
*پایگاه اربیل رو هم زدن...
*آمریکا پایگاه ترکیه رو اماده کرده احتوالا هدف نیمه شمالی کشورمون باشه، هیچ ترسی نیست خدا با ماست:)
* بغضی به گلو هست که بر چشم روا نیست
خونی که فرو ریخته از ما چنین کشته بگیرد
در نیمه شبی بی خبر از اهل وطن پر زده بودی
اینک پر هر موشک خونین به پر کفر بگیرد
عایا شما شخصی رو میشناسین که بتونن از نظر دینی و تا حدی من باب معرفت و زندگی و زندگانی کمک بکنن؟یا حتی برای خودتون مقدور هست؟
من دیگه توان حرف زدن هم ندارم، زندگی کردن که جای خود داره....
بابت همه کامنت های بی جواب عذرخواهی میکنم....
نمیخواستم بی اطلاع برم، کار درستی نبود....
یا این وبلاگ حذف خواهد شد یا نویسنده زنده خواهد شد....
ای که به سرخی دونه های اناری کجا رفتی ؟( دقیق نمیدونم)
رفیق و همراه روزهای سختم تو کجا رفتی ؟
دلم برات تنگ شده ، تو کجا رفتی ؟
دل تو مثل سنگه ، تو کجا رفتی ؟
تونیستی و خدایا دلم آروم و قرار نداره.......