...

فکر میکنم کسی چه میدونه پشت هر حرف و پست و جمله ما چه آدمی نشسته و اون لحظه چه وضع و حالی داره؟ کی از درد خیر داره؟ کی میفهمه خنده ما مصنوعیه؟ قلبم فشرده میشه و دل خوش به اینم که خدا هست، این حجم حرف رو نمیتونم تاب بیارم، گاهی به خودم میگم تربیت درست خوب نیست، آدم یک جایی باید تربیت درست رو بزاره کنار، نمیدونم ولی این تربیت درست جیگرم رو میسوزونه، این تذکرا که مبادا حرفی بزنین، خودشون هم دارن کم میارن، به اندازه تموم سال‌های زندگیم پرم، بدم میاد نگاهشون کنم،تمام سکوتم به خاطر پدر و مادرمه، به حرمتشون به احترامشون، به خاطر نصیحتشون که مبادا چیزی بگین و این که ایمان دارن که ما بی حرمتی نمی‌کنیم داره متلاشی مون میکنه..........


پ. ن: نمیدونم چی دیدن تو من که تلاش میکنن برای اروم کردن من، واقعا اینقدر حرف زدن من بعد این همه سال غیرقابل باوره؟ :) 

۲ نظر
آقای مهربان
۱۱ شهریور ۱۹:۴۴

سلام 

منفجر شدین تموم شد رفت؟

پاسخ :

سلام علیکم
موج انفجار نرسیده به ما هنوز، انفجار گردان کناری بود اما صداش میدون ما رو هم متشنج کرد
حامد سپهر
۱۲ شهریور ۰۹:۵۰

اتفاقا یه جاهایی هم لازمه ادب و شخصیت رو گذاشت کنار

چند وقت پیش تو یه اداره ایی یه کارمندی عمدا کار همه رو نگه داشته بود حالا کارش چی بود یه مهر کردن! تا لنگه ظهر ده بیست نفر علاف این آقا بودن همه هم فقط منتڟر بودن و نگاه میکردن مگر اینکه داد و بیداد کنن و یارو کارشون رو راه نندازه

خلاصه من شروع کردم به دادو بیداد وسط اداره چند ثانیه طول نکشید رییس و معاون و کارمند همشون ریختن اونجا آبدارچی هم هی چایی میاورد و گفتن همین الان مشکلتون رو حل میکنیم خلاصه بعضی جاها لازمه وگرنه کار پیش نمیره

پاسخ :

واقعا گاهی  لازمه خیلی هم لازمه اما طرف مقابل گاهی  مانع این اتفاق میشه...
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
او کیست؟؟
یک نفر که از خودش رفته!


پ. ن: داره قوی تر از قبل برمیگرده