#تصادف

اول یک دستمال گرفتم نسکافه ریخته شده رو کیف رو تمیز کردم بعد همچنان ز غوغای جهان فارغ گونه به خوردن نسکافه ام ادامه دادم...
ولی منطق میگه باید گریه زاری و استرسی بازی در بیارم....
این حجم از خونسردی بعیده از من....
البته تجربه ثابت کرده حین پیش اومدن اتفاقات یهویی خیلی خونسردانه عمل میکنم:)

 

 

 

پ.ن: ازش پرسیده خانوم‌تِ؟؟برگشته میگه آره:/:/:/
ولی طرف تو چشماش تاسف خاصی موج میزنه از حجم بی خیالی من :/:/
پ.ن2: برگشته میگه : دیدی چی شد؟؟
گفتم : به مال باشه به جان نباشه
میگه: نه خوشم اومد،چقدرررر ریلکسی
حقش بود داد و بیداد راه بندازم:/

​​

۶ نظر
هیوا جعفری
۱۴ مرداد ۱۱:۱۹

به مال باشه به جان نباشه :) چقدر قشنگ

پاسخ :

:))))
آلاء ..
۱۴ مرداد ۱۲:۴۲

منتظر بودم خبر تصادف و بخونم با یه استرسی میخوندم

پاسخ :

من از ماشین هم پیاده نشدم حتی😂😂🤦🤦
همه دور تا دور ماشین من همچنان نسکافه میخوردم
جناب منزوی
۱۴ مرداد ۲۳:۱۸

مال رو میشه جبران کرد.

پاسخ :

بله واقعا خسارت مالی رو میشه جبران کرد اما خسارت جانی.....
Boshra _p
۱۴ مرداد ۲۳:۴۶

کجاهایی؟ داری چکار می‌کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

 

اعتراف می‌کنم بابت این حجم از بی‌خبری، از دستت عصبانی ام.

پاسخ :

مشهد الرضا،دعا برای شما:))))
.
😬😬
خبر نگرفتین خواهر :)
Boshra _p
۱۵ مرداد ۰۰:۳۰

مشهد الرضا رو می‌دونم..

 

استغفرالله... 

 

اوف از دست زبون توووووووووووووووووووووووووو

پاسخ :

الکی؟؟:)))
.
ربی و اتوبو علیه....
.
من ؟؟ من مظلوم رو میگی خواهر؟؟
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
او کیست؟؟
یک نفر که از خودش رفته!


پ. ن: داره قوی تر از قبل برمیگرده